دکتر سعید رضا عاملی اما این حقوق چه مواردی را در برمیگیرند چه تعریفی دارد و رابطه آن با اخلاق چیست؟ این سئوالاتی هستند که دکتر سعید رضا عاملی استاد دانشگاه و رئیس پیشین دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران به آنها پاسخ دادند. پاسخهایی که لایههای حقوق شهروندی را برای ما میشکافد و رابطه اخلاق را با این حقوق بیان میکند.
دکتر سعید رضا عاملی به موضوعات، نگاهی عمیق و حرفهای دارد و با تعریف کردن مفاهیم و شکافتن لایههای مفهوم و با روشی علمی در یک موضوع پیش میرود. روابط را پیدا و اولویتها را بیان میکند. با همین روش است که حقوق شهروندی در این گفتگو تعریف شده است.
- با توجه به جدید بودن مفهوم شهروندی در ایران، شما این مفهوم را چگونه تعریف میکنید؟
حقوق شهروندی را باید بر اساس لایههایی که دارد تعریف کرد. لایه اول حقوق شهروندی، حقوق اجتماعی است. مارشال که در سال ۱۹۵۵ بحث حقوق شهروندی را مطرح میکند بیشتر نگاهی حقوقی به این مفهوم دارد. حقوق شهروندی، حقوقی دوطرفه است؛ از یکسو حقوق شهروند نسبت به فضای عمومی و دولت مطرح است و از سوی دیگر حقوقی که دولت نسبت به شهروندان دارد. اما در جامعه ما، بیشتر نگاه بالا به پائین وجود دارد و یکسوی این جریان که وظایف دولت ها نسبت به شهروندان است مطرح میشود. در حالیکه در فضای اجتماعی شاهد هستیم که مردم حقوقی را که نسبت به فضای اجتماعی دارند مطرح نمیکنند؛ قوانین رانندگی را زیر پا میگذارند یا حق همسایگی را رعایت نمیکنند و یا موجب تخریب محیط زیست و توسعه آلودگی های محیطی میشوند.
همه این موارد حقوق و مسئولیتهای اجتماعی است که مردم نسبت به همدیگر دارند و گاها رعایت نمیکنند. البته بخش عظیمی از حقوق و وظایف هم وجود دارد که دولت نسبت به مردم دارد؛ مثلا دولت در برابر اقشار آسیبپذیر جامعه مسئولیت دارد؛ گروههای سنی زیر ۱۶ سال و بالای ۶۰ سال دو گروه آسیبپذیر هستند که در دولتهای رفاه برای انها کمک هزینهای برای انجام امور روزمره در نظر گرفته میشود و یا بیکاران یا کسانی که دارای بیماری های خاص هستند باید تحت پوشش حمایت های ویژهای قرار بگیرند. در کشورهای پیشرفته، امروزه به اقشار آسیبپذیر توجه ویژهای می شود و دایره آن بعنوان یک فرامتغیر روز به روز گسترش می یابد. برای مثال در کنفرانسهای بینالمللی به گروه ناشنوایان هم توجه میشود یا مثلا گویا کردن متون مجازی برای ناشنوایان یا امکان خط بریل برای کم بینایان و نابینایان تدبیر می شود. آنچه گفته شد مربوط به لایه اول شهروندی یعین حقوق اجتماعی سیاسی و اقتصادی است که دایره آن بسیار گسترده است که هم نیازمند آموزش و هم نیازمند توسعه فرهنگ شهروندی با تکیه بر نظام حقوقی هستیم.
لایه دوم شهروندی که نیچه آن را مطرح کرده است recognition به معنای به حساب آوردن است و اینکه اگر تابعه کشوری هستید باید با دیگری که شهروند آن کشور نیست تفاوت داشته باشید، مانند حقوق همسایگی و حقوق خویشاوندی . البته قانون اخوت اسلامی این حق را برای مسلمانان بسیار وسیعتر قرار داده است و شامل همه انسانهاست. حضرت علی(ع) در نامه به مالک اشتر خطاب میکنند: به مردم احترام بگذار چراکه آنها یا در خلقت نظیر تو هستند یا هم دین تو هستند. این نگاه شامل غیر مسلمانها هم میشود و یک نگاه وسیع است. اما به حساب آوردن شهروندی به این معناست که حرف شهروند شنیده شود و در صورت امکان مورد توجه قرار بگیرد. موضوعی که در جامعه ما باید مورد توجه قرار بگیرد؛ هنوز اگر اعتراضی در جامعه ماشکل میگیرد، احساس نگرانی در سطح جامعه بوجود میآید در حالی که این اعتراضها باید تبدیل به قانونی مدنی شوند تا افراد بتوانند مسئولانه و در چارچوب قانون اعتراض کنند.
اگر فردی نظری متفاوت داشته باشد باید به صورت تعریف شده امکان اعتراض داشته باشد تا این اعتراض تبدیل به یک رفتار خشونت آمیز نشود چراکه خشونت میتواند نارضایتی عمومی ایجاد کند. بنابراین اگر بتوان بیان راحتی داشت سطح دوم شهروندی شکل میگیرد که هم تمایز و هم احترام متقابل ایجاد میکند. چراکه مسئولان باید به شهروندانشان پاسخ بدهند، یکی از نکات مورد توجه مهاجران ما درباره حقوق شهروندی در کشورهای دیگر این است که اگر برای مثال نامهای به رئیس جمهور بنویسند پاسخ داده میشود و این مهم است که یک نظام پاسخگویی وجود داشته باشد. نظام پاسخگویی در جهان امروز اهمیت بالایی دارد و قبل از اینکه بعنوان یک اندیشه مدرن مطرح شود؛ در ادیان الهی مطرح بوده است. تمام نهادهای عمومی و وزارتخانههای ما باید این نظام پاسخگویی را داشته باشند و به مردم پاسخ دهند و این پاسخها نباید کلیشهای باشد . بنابراین به حساب آوردن میتواند یک شهروندی قوی ایجاد کند.
عنصر سوم شهروندی belonging یا تعلق اجتماعی است و همه این سه لایه مترتب بر هم هستند. یعنی اگر جامعه ای دارای حقوق اجتماعی باشد به حوزه به حساب آوردن و احترام منتقل میشود و نتیجه طبیعی آن،تعلق اجتماعی خواهد بود. لذا شهروندی قدرتمند زمانی در یک جامعه بوجود میآید که این ۳ لایه به صورت قدرتمند وجود داشته باشد و نوعی رضامندی عمومی را فراهم کند. از تعلق اجتماعی میتوان تعبیر به قدرت فرهنگ نمود. در حال حاضر که ما در یک فضای بومیجهانی زندگی میکنیم( به این معنا که در یک فضای بومی به سر میبریم اما دسترسی به فضاهای فراملی و جهانی داریم.)اطلاعاتی از حقوق شهروندی از سراسر جهان داریم و لذا دست به مقایسه میزنیم و مسئله قدرت فرهنگ مطرح میشود. در یک ماتریسی که در آن سه عشق به ۱) دولت و نظام سیاسی و ۲) عشق به میراث فرهنگی و تمدن و ۳) عشق به دین وجود دارد اگر این ۳ عشق با هم وجود داشته باشد فرهنگ بسیار قدرتمند خواهد شد و به هر اندازه این توازن از بین برود ، فرهنگ ضعیفتر خواهد شد. البته اگر عشق به دین در جامعه ای عمیق باشد و دو عشق دیگر کم رنگ باشد، دین به صورت یک متافاکتور عمل می کند و فرد به خاطر تقوایی که دارد، کمتر به سمت نارضایتی حرکت می کند و جامعه فضای متعادلتری از این منظر خواهد داش. اما اگر نفرت سیاسی و نفرت فرهنگی و بی علاقگی به دین وجود داشته باشد، شاهد مهاجرت های فرهنگی خواهیم بودکه لزوما فیزیکی نیستند بلکه بر سبک زندگی و فرهنگ فردی و اجتماعی تاثیر می گذارند. لذا فرهنگ قدرتمند، شهروندی قدرتمند ایجاد میکند و شهروندی قدرتمند هم نظام سیاسی قدرتمند ایجاد میکند و همبستگی اجتماعی محصول فرهنگ قدرتمند، شهروندی قدرتمند و نظام سیاسی توانا است.
- دغدغه ها و اولویتهای شما برای رعایت حقوق شهروندی چیست؟
من فکر می کنم در درجه اول باید قانون گرایی را به عنوان یک قاعده اصلی مورد توجه قرار بدهیم. وقتی در جامعهای قانون اصل می شود، بنیان مبارکی به وجود میآید. چراکه شهروندان و دولت، تکیهگاهی برای دفاع از حقوق خودشان پیدا میکنند.قانون پایه اجرای عدالت در جامعه است. اگر به جای قانون، پارتیبازی وجود داشته باشد، تبعیض اجتماعی بهوجود میآید و بسیاری از شالودهها از هم میپاشد. به عبارتی قانون حتی پایه توسعه اخلاق در جامعه است. این سئوال برای کشورهای در حال توسعه مطرح ست که توسعه را چگونه باید آغاز کرد و اندیشمندان توسعه معتقدند که باید از آموزش شروع کرد، اما به نظر من باید از قانون شروع کرد، چراکه قانون پایه اساسی است، اگر قاعدهها شناخته شوند و در جامعه اجرا شوند بر مبنای انها میتوان حقوق شهروندی را اجرا کرد. قانون یک محور اصلی در فضای اجتماعی است و بعد ضابطان قانون که مسئولیت اجرای قانون را برعهده دارند، مثل قوه قضائیه، سازمان بازرسی کشور، دیوان عدالت اداری و مجلس که قانونگذاری میکند و قانون را دنبال میکند، اهمیت پیدا می کنند.
مسئله دیگر این است که ما در یکسری موضوعات قوانین لازم را نداریم . مثلا در مورد فضای مجازی قوانین محدود هستند. دیگر اینکه قانون باید برای همه یکسان اعمال شود. اگر فیسبوک قانونی است باید برای همه قانونی باشد و اگر غیر قانونی است باید در مورد همه یکسان عمل شود. نباید استاندارد دوگانهای وجود داشته باشد.
- در این میان اخلاق چه جایگاهی در تعریف حقوق شهروندی دارد؟
اخلاق چسب اجتماعی است که با آن همدلی، همبستگی اجتماعی، اعتماد اجتماعی و روابط پویای اجتماعی بوجود می آید و بدون شاهد فرو پاشی اجتماعی هستیم. وقتی اخلاق در جامعه نیست، جامعه فرو میریزدمثل اسکلت فلزی که جوش نداشته باشد. در سفری که به سوئیس داشتم از توجه به قانون و آرام بودن شرایط لذت میبردم اما یک اتفاق باعث شد به این نتیجه برسم که در انجا هم جای نگرانی وجود دارد و آن هم وقتی بود که پرواز ما با تاخیر مواجه شد واین تاخیر را اعلام کردند و صف انتظار از هم پاشیده شد اما بعد از مدت کوتاهی دوباره اعلام کردند که مشکل حل شده است و تاخیری وجود نخواهد داشت در این زمان بود که شاهد بیاخلاقی افراد برای جلو زدن از یکدیگر بودم. چراکه به نظرم در آنجا بیشتر قانون مطرح است.
قانون خشک است و الزامات اجتماعی است که باعث میشود به دنبال قانون برویم ولی اخلاق یک امر درونی است که افراد را به خاطر باورهایشان متعهد میکند. البته اخلاق هم مراتبی دارد، امروزه اخلاق به یک دامنه سکولار کشیده شده است که البته این اخلاق هم میتواند به ما کمک کند و از ماندگاری و دوام برخوردار نیست و از سوی دیگر پیامدهای معنوی جامعی ندارد. البته اگر نمیتوانیم به اخلاق الهی که افراد در آن اعمال را برای رضای خدا خالص میکنند و تفاوت های فردی و اجتماعی و جغرافیایی در آن اهمیت ندارد، این گونه از اخلاق هم میتواند به ما کمک کند.
بنابراین اگر اخلاق نباشد، بیماریهای روحی و روانی توسعه پیدا میکند. اخلاق نیاز بنیادین اجتماعی است و دین هم اهمیت محوری برای اخلاق قائل است، چراکه بنیادیترین تاکید اسلام و ادیان ابراهیمی در باور به خدا و حیات پس از مرگ است. توجه به آخرت معنایش این است که باید از مسیری برویم که به جهان باقی و زندگی جاودانه منتهی میشود. با این نگاه دنیا و آخرت در یک مسیر قرار دارند . لذا فرد، عمل اخلاقی را با نگاهی کوتاه مدت انجام نمی دهد، بلکه مسیر و افق نگاهش از دنیا تا جهان ابدیت امتداد پیدا می کند.